سرمایه گذاری در ساخت کارخانه های تولید تجهیزات پزشکی

دوستداران نیامش صفحه ی چهارم

منحنی لبخند (Smile Curve)

نویسنده متن "آقای دکتر فرشید رجبی" عضو هیات علمی دانشگاه و مدیر عامل شرکت جهان مشاور متین بر گرفته از تیم محتوای سام

 استن شی (Stan Shih)، تاجر سرمایه‌دار از کشور تایوان و بنیان‌گذار شرکت ایسر (Acer Inc) کسی بود که برای نخستین بار در سال 1992، ایده مفهوم مدل smile یا همان smiling curve را مطرح کرد. زمانی که شی این ایده را مطرح کرد، برند ایسر هنوز چندان شناخته شده نبود. شی در این فکر بود که چطور شرکت‌های تایوانی همانند ایسر می‌توانند قیمت محصولات خود را به محصولات آمریکایی برسانند؟ بینش او این بود که مواردی که از نظر مصرف‌کنندگان بیشترین ارزش را داشتند، در ابتدا و انتهای زنجیره ارزش قرار گرفتند. مطابق با مشاهدات و نظر شی، دو انتهای یک زنجیره ارزش، یعنی ابتدای مسیر و مفهوم‌سازی محصول (Conception) اعم از تحقیق و توسعه، برندسازی محصول، طراحی، فناوری، اختراع و غیره، و همچنین انتهای مسیر و بازاریابی (Marketing) و خدمات پس از فروش نسبت به بخش میانی زنجیره ارزش یعنی ساخت و تولید آن محصول یا خدمت (Manufacturing) ارزش‌های بیشتری را به محصول اضافه خواهد کرد. شاید کمتر کسی بداند، اما همین امر باعث شد تا ایسر از یک برند ناشناخته به یک برند مشهور تولیدکننده رایانه شخصی و فناوری تبدیل شود. اگر این پدیده را در یک نمودار متصور شویم که محور X آن نشان‌دهنده زنجیره ارزش یا همان مراحل تولید محصول یا خدمت باشد، و محور Y نشان از ارزش افزوده داشته باشد، منحنی حاصل، سهمی خواهد بود که همانند یک “لبخند” (Smile) ظاهر می‌شود (شکل زیر). از این رو نام این مفهوم Smiling شد و منحنی لبخند متولد شد.

 

به این مثال توجه کنید و کمی به آن فکر کنید! کوکاکولا چقدر با پپسی، میرندا و فانتا متفاوت است؟ ترکیباتشان چقدر می‌تواند متفاوت باشد؟ چرا در سرتاسر دنیا هر یک طرفداران متعصب خود را دارد که به برند خود وفادار هستند؟ این موضوع نشات گرفته از مفهوم‌سازی ایده‌های جدید، برندسازی، بازاریابی و توزیع موثر محصول نهفته است! شما اگر در یک مسیر پیاده‌روی از تپه‌ای بالا رفته و به جایی برسید که تنها وسیله نقلیه اسب است، به احتمال خیلی زیاد باز هم یک بطری کوکاکولا به استقبال شما خواهد آمد! تعجب نکنید؛ این موضوع نشان‌دهنده مفهوم توزیع یا Distribution مناسب و خوب است. آیا تا به حال نامی از “Inventec Appliances” شنیده‌اید؟ نام شرکتی است که آیپاد را تولید می‌کند. البته مالک آیپاد، اپل است، اما اپل تولیدکننده آن نیست! شرکت‌های دیگری نیز در کنار اپل به عنوان مالک و Inventec Appliances به عنوان تولیدکننده اصلی، چندین قطعه الکترونیکی از آیپاد را تولید می‌کنند. پس چرا ما فقط اپل را می‌شناسیم؟ اپل، مفهوم‌سازی یا conceptualization، تحقیق و برندسازی و توزیع در سرتاسر جهان را برای آیپاد به خوبی و به نحو احسن انجام داده است. و مثال‌های بسیار دیگری در این زمینه وجود دارد که نشان از ارزش دو بخش ابتدایی و انتهایی زنجیره ارزش دارد. آنچه که منحنی Smile اساسا نشان می‌دهد، این است که موفقیت نهایی یک محصول یا خدمت به ساخت مفهوم پیرامون آن، تحقیق و توسعه، برندسازی، بازاریابی و توزیع مناسب و درخور بستگی دارد.


شش سیگما 
رویکردی مبتنی بر روشهای آماری و تحلیل داده برای حل مسائل سازمانها فلسفه شش سيگما اين است که از داده ها و ابزارهاي آماري براي بهبود سيستماتيک فرآيند و حفظ بهبودهاي ايجاد شده استفاده مي کند. ميانگين و تغييرات فرآيند را با مشخصه هاي عملکردي و اهداف مورد نظر مقايسه مي کند که به اين طريق مبنايي براي نمايش وضعيت فرآيند فراهم مي آيد. معروفترين متدولوژي شش سيگما، يک رويکرد مبتني بر پروژه است که اصطلاحاً به مدل DMAIC مشهور شده است که شامل پنج فاز تعريف، اندازه گيري، تحليل، بهبود و کنترل مي باشد. در فاز تعريف پروژه ها از روي نيازمندي هاي مشتري، نيازمنديهاي عملياتي و سازماني و ارتباط اين نيازمندي ها با استراتژي هاي اجرايي تعريف و انتخاب مي شوند. در فاز اندازه گيري، سيستم اندازه گيري ارزيابي مي شود و به منظور شناسايي فرآيند شاخص هاي مربوط به آن محاسبه مي شود. در فاز تحليل و بهبود، منابع تغييرات شناسايي شده و يک ارتباط آماري بين متغيرهاي ورودي و خروجي پايه گذاري مي شود و به اين ترتيب زمينه اي براي بهبود فرآيند فراهم مي آيد. در فاز کنترل از ابزارهاي سنتي و آماري براي حفظ بهبودهاي ايجاد شده در فرآيند استفاده مي شود عمده تاکيد اين مدل بر اين است که ورودي ها و عوامل مهم فرآيند را کنترل کند تا خروجي هاي مطابق با خواسته مشتري به دست آيد.

بروکر کیست و چه وظیفه ای در زنجیره ارزش محصول/خدمت دارد؟
بروکر یا کارگزار، فردی است که به عنوان واسطه بین خریداران و فروشندگان در بازار مالی عمل می‌کند. وظایف اصلی یک بروکر عبارتند از:
1-اجرای سفارشات: بروکر مسئول اجرای سفارشات خرید و فروش مشتقات مالی، سهام، اوراق بهادار و سایر دارایی‌ها است. آنها با استفاده از پلتفرم های تجارت الکترونیکی و شبکه های تلفنی، سفارشات را به صورت دقیق و به موقع اجرا می‌کنند.
2-تحلیل بازار: بروکر ها نقش مهمی در تحلیل بازار دارند. آنها باید اطلاعات بازار را جمع آوری کنند، تحلیل کنند و پژوهش های لازم را درباره شرکت ها، صنایع و شرایط اقتصادی صورت دهند تا به مشتریان خود نصحیت کاملاً آگاهانه ارائه دهند.
3-مشاوره به مشتریان: بروکر ها به مشتریان خود درباره سرمایه گذاری های مناسب و راهبردهای بازار کمک می‌کنند. آنها با توجه به هدف های سرمایه گذاری، ریسک تحمل شده و زمانبندی سرمایه گذاری، پیشنهادات خود را ارائه می‌دهند.
4-مدیریت حساب: بروکر ها نقش مدیر حساب را نیز بر عهده دارند. آنها باید حساب های مشتریان را مدیریت کنند، تغییرات در سبد سرمایه گذاری اعلام کنند و اطلاعات حساب را به صورت منظم به مشتریان اعلام کنند. 5-پیدا کردن فرصت های سودآور: بروکر ها با تحلیل بازار و دستکاری داده ها، فرصت های سودآور در بازار را شناسایی می‌کنند و به مشتریان خود پژوهش های لازم را ارائه می‌دهند تا بتوانند تصمیم درست و مبتنی بر تحلیل داده اتخاذ کنند. سوال، چقدر در کسب و کار خودمان، بروکرهای حرفه ای و با اخلاق را می شناسیم و چقدر به ارزش کسب شده از آنها واقفیم؟


تیم‌سازی
رمز موفقیت در دنیای امروز مطلب زیر توسط آقای دکتر فرشید رجبی استاد دانشگاه و فعال اقتصادی برای فصلنامه نیامش تهیه شده است. دنیای نوین کسب و کار، عرصه بازیگری زنجیره های ارزش است.به طور کلی، زنجیره ارزش، دربرگیرنده های حلقه های صفر تا صد هر فعالیت اقتصادی از: مطالعه بازار، تحقیق و توسعه، طراحی و نمونه سازی، تولید، فروش و خدمات پس از فروش است. ایجاد همه این موارد، می تواند هزینه های زیادی برای سازمانها ایجاد نماید و می توان بسته به مزیتهای رقابتی و شایستگی های کلیدی، تعدادی از آنها را برون سپاری و باقی را در سازمان، ساخته و پرداخته نمود.سوال اساسی این است که چگونه و با چه توانمدی هایی امکان انجام این مهم ممکن است؟ شاید یکی از پاسخ های درست، تیم سازی و هنر رهبری تیم است. تیم به مجموعه ای از افراد گفته میشود که هر یک، نقش هایی را برای تحقق هدفی می پذیرند. افرادی با ویژگیهای شخصیتی مختلف و مهارتهای گوناگون که رهبر تیم همچون رهبر ارکستر، می تواند در جای خود، به آنها نقش بدهد. این تیم که می تواند بیرونی و داخلی باشد، میتواند زنجیره ارزشی هارمونیک خلق کند که رمز بقا و پیشروی در دنیای رقابتی امروز می باشد. با این چالش، این بحث مهم را به شماره بعدی می سپاریم که در کسب و کار من، چگونه این تیم را بسازم که نه تنها جسم افراد، که روح و قلب و ذهنشان هم درگیر کار بوده و از این رهاورد، به بهره وری فزاینده ای دست یابم؟